۱۵ فروردین ۱۳۹۲

پیروز سوم دوئل احمدي نژاد با خامنه اي

همه کسانی که روند برگزاری انتخابات مجلس 86 و رد صلاحیت گسترده اصلاح طلبان داخل حکومت را به یاد دارند، پیام معروف و حماسی خاتمی که " نقشه ای وجود دارد که باید آن را برهم زد. ما باید این بازی را به هم بزنیم، به هر صورتی که میسر است..." را نیز فراموش نکرده اند، اما آنچه باید از آن درس گرفت و برای تصمیم گیری در شرایط امروز به یاد آورد، نحوه عملکرد اصلاح طلبان و سید محمد خاتمی در آن انتخابات است که نه تنها "بازی" را بر هم نزد، بلکه تمام و کمال در خدمت طرح جریان تمامیت خواه "بازی" کرد، به قول معروف هم پیاز را خورد، هم شلاق را و هم باج را داد!

همانطور که در نوشته های پیشین در خصوص شرایط حساس انتخابات ریاست جمهوری 92 توضیح دادیم، در صورت موفقیت رهبری در برگزاری انتخابات "آرام" و "فرمایشی" برای سرکارآوردن رئیس جمهوری بی بو و بی خاصیت، و سپس تصویب نظام پارلمانی به کمک دست نشانده های مجلس، مقوله انتخابات ریاست جمهوری و شر آن برای همیشه از سر حکومت برداشته خواهد شد. پیروزی مشایی و طیف احمدی نژاد نیز به معنای نابودی کامل اقتصادی- سیاسی  کشور و حتی اصول اعتقادی مردم، تحت پوشش دوران مدیریت مستقیم امام زمان - فاز 2 جمهوری اسلامی- است، در این حالت نیز باید فاتحه انتخابات بعدی و بلکه ایران را خواند. در این شرایط حساس، همه جریان های طرفدار گذار مسالمت آمیز باید نیروی فکری و پتانسیل اجتماعی خود را یکجهت کنند تا "بازی" هر دو طرف دعوا (دوئل آیت الله خامنه ای با پشتیبانی نهادهای امنیتی-انتصابی در مقابله با احمدی نژاد و مشایی) را بر هم زنند ، اما نه از آن نوع برهم زدن که سید خندان میگفت!

برای ورود به بازی، چهار سناریو "حداقلی"، "حداکثری"، "بازنده مطلق" و "تحریم انتخابات" متصور است، قبل از اینکه به بررسی سناریوها بپردازیم، مفروضات بازی و شرطهای موفقیت را مرور می کنیم.

مفروضات: 1) نهادهای امنیتی و انتصابی حامی آیت الله خامنه ای برای رد صلاحیت مشایی مصمم هستند و برای کنترل تبعات ناشی از واکنش احمدی نژاد آماده می شوند. 2) احمدی نژاد تاکنون نشانه ای از عقب نشینی و مصالحه نشان نداده است، در عوض با تهدید به عدم برگزاری انتخابات و بحران آفرینی در صورت رد صلاحیت مشایی برای حاکمیت شاخ و شانه می کشد. 3) این شکاف بزرگ در حاکمیت(دوئل احمدی نژاد با خامنه ای) فرصتی بی نظیر در اختیار جریان های دمکراسی خواه می گذارد تا با وجود همه محدودیت ها وارد صحنه شوند و پیروز سوم این دوئل باشند، مطمئنا در این شرایط حاکمیت قادر به رد صلاحیت توامان کاندید هر دو رقیب(مشایی-جنبش سبز) و کنترل تبعات ناشی از آن نخواهد بود. 4) شرکت درانتخابات میتواند استراتژی جریان های دمکراسی خواه برای سودبردن از شکاف حاکمیت با دو هدف باشد، اول جلوگیری از موفقیت طرح رهبری و مشایی (مقابله با تهدید پیش رو) و دوم حرکت گام به گام در مسیر تقویت نهادهای دمکراسی خواه و عقب راندن نیروهای تمامیت خواه .5) دوئل احمدی نژاد با آیت الله خامنه ای امکان تقلب گسترده در انتخابات را به نفع یک طرف کاهش میدهد، مضافا تا امروز چنین شکاف عمیقی در ساختار قدرت به وجود نیامده بود و پس از این نیز ممکن است دیگر تکرار نشود. 6) حاکمیت که وضعیت بغرنج پیش روی خود را میداند، سعی میکند چنان ترسی در جریان های دمکراسی خواه بیاندازد که فکر حضور موثر در انتخابات را از سر بدر کنند، اما واقعیت این است که تهدیدهای حاکمیت که در تنگنای تحریم، نارضایتی داخلی و نافرمانی احمدی نژاد گرفتار شده است از روی ضعف است و نه قدرت.
شرطهای موفقیت: کاندید مطلوب جریان های دمکراسی خواه باید چندین شرط ضروری را داشته باشد. اول اینکه جذبه و کاریزمای لازم برای پیش بردن کارزاری سخت در برابر حریفان و پیروزی در انتخابات را داشته باشد، دوم بتواند اجماع احزاب اصلاح طلب داخل کشور، گروه های دمکراسی خواه خارج از کشور و بدنه اجتماعی جنبش سبز را بدست آورد. سوم برای بعد از انتخابات برنامه روشنی را در جهت تحکیم گام به گام(نه یک گام به جلو، دوگام به عقب) پایه های دمکراسی و حقوق بشر تا گام آخر، یعنی برچیده شدن همه نهادهای انتصابی، تمامیت خواه و غیرقانونی داشته باشد. چنین حرکتی نه تنها با پشتوانه گسترده نیروهای داخل و خارج، قادر به دفع تهدید پیش رو است، بلکه برای آینده نیز چشم اندازی روشن و امید بخش ترسیم می کند.
حال به بررسی چهار سناریو اصلی میپردازیم:

الف) سناریو حداقلی: حضور چهره های میانه رو اصلاح طلبان همچون محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی، حسن خمینی با پشتوانه احزاب اصلاح طلب داخلی. در این سناریو احتمال رد صلاحیت کاندید میانه رو اصلاح طلبان کم است، در عوض تضمین حداقل رقابت انتخاباتی به آیت الله خامنه ای شجاعت بیشتری برای رد صلاحیت مشایی و مواجه با تبعات آن را میدهد. با توجه به امکان تایید یا رد صلاحیت مشایی، دو ترکیب انتخاباتی در این سناریو متصور است: رقابت سه گانه "کاندید مطیع رهبر- کاندید میانه رو اصلاح طلب- مشایی" یا رقابت دوگانه "کاندید مطیع رهبر- کاندید میانه رو اصلاح طلب"، در ترکیب دوم(در غیاب مشایی) شانس پیروزی کاندید میانه رو اصلاح طلبان بالا است، اما در مورد ترکیب اول نمیتوان چنین حکمی را به صورت قطعی مطرح نمود. در این سناریو هدف اول جریان های دمکراسی خواه یعنی شکست طرح رهبری و احمدی نژاد(دفع تهدید) امکان موفقیت دارد(فرض پیروزی در انتخابات)، اما هدف دوم برای ساختن آینده ای روشن چندان واقع بینانه نیست. در بهترین حالت مجددا سید محمد خاتمی خواهد بود و مارهایی که اکنون اژدها شده اند! خلاصه از یک طرف مماشات و باج دادن خاتمی، از یک طرف تعریف و تمجید خاتمی پرست ها و از طرف دیگر فشار و زندان برای نیروهای دمکراسی خواه واقعی. در مجموع میتوان گفت این سناریو از یک طرف منجر به احیای اصلاح طلبان داخل نظام می شود و از طرف دیگر نجات دهنده ولایت مطلقه فقیه از لبه "پرتگاه" در این پیچ تاریخی است.
ب) سناریو حداکثری: حضور چهره های شاخص جنبش سبز و اصلاح طلبان خوش نام همچون عبداله نوری، احمد منتظری، ... با پشتوانه بسیج احزاب اصلاح طلب داخلی، گروه های دمکراسی خواه خارج از کشور و بدنه اجتماعی جنبش سبز. در این سناریو رد صلاحیت کاندید حداکثری جنبش سبز ممکن است اما قطعی نیست، آیت الله خامنه ای هرگز نمیتواند کاندید شاخص هر دو رقیب(جنبش سبز- مشایی) را توامان رد صلاحیت کند و از پس عبور از بحران تبعات آن برآید. با توجه به جمیع شرایط، احتمال رد صلاحیت یکی از رقبا به دستور رهبری محتمل است، البته امکان تایید صلاحیت هر دو رقیب نیز دور از ذهن نیست، لذا سه ترکیب انتخاباتی متصور است : رقابت سه گانه "کاندید مطیع رهبر- کاندید حداکثری جنبش سبز- مشایی" یا  رقابت دوگانه "کاندید مطیع رهبر-  مشایی" یا رقابت دوگانه "کاندید مطیع رهبر- کاندید حداکثری جنبش سبز". در صورتیکه رهبری در شرایط اضطرار مجبور به تایید صلاحیت کاندید حداکثری (ترکیب اول یا سوم) شود، شانس پیروزی کاندید حداکثری جنبش سبز بالا است و بدین ترتیب، هم هدف اول جریان های دمکراسی خواه یعنی شکست طرح رهبری و احمدی نژاد(دفع تهدید) محقق میشود، و هم هدف دوم برای پیشبرد مقتدرانه برنامه اصلاحات عمیق قابل تحقق خواهد بود. اما اگر رهبر ترکیب دوم(رد صلاحیت کاندید حداکثری) را انتخاب کند، جریان دمکراسی خواه اگرچه از فرصت خود برای تحرک اجتماعی و هزینه دار کردن ردصلاحیت حاکمیت استفاده بهینه را برده است، اما در شکست طرح رهبری و احمدی نژاد ناکام میماند.

ج) سناریو بازنده مطلق: حضور چهره های رده دوم اصلاح طلبان که نه جذبه و کاریزمای لازم برای پیروزی در کارزار سخت انتخابات 92 را دارند و نه امکان کسب حمایت گسترده گروه های دمکراسی خواه خارج از کشور و بدنه اجتماعی جنبش سبز را دارا میباشند، مصداق بارز عملکرد اصلاح طلبان در انتخابات مجلس 86  است که گفتند "می خواهیم بازی را به هم بزنیم"، ولی بازنده مطلق بازی حاکمیت شدند. در این سناریو، آیت الله خامنه ای نه تنها صلاحیت کاندید رده دوم اصلاح طلبان را با اشتیاق تایید میکند بلکه از فرصت وجود حداقل رقابت انتخاباتی استفاده برده و موقعیت مناسبی برای رد صلاحیت مشایی و مواجه با تبعات آن را پیدا می کند. با توجه به امکان تایید یا رد صلاحیت مشایی، دو ترکیب انتخاباتی در این سناریو متصور است: رقابت سه گانه "کاندید مطیع رهبر- کاندید رده دوم اصلاح طلبان- مشایی" یا رقابت دوگانه "کاندید مطیع رهبر- کاندید رده دوم اصلاح طلبان"، در هر دو ترکیب شانس پیروزی کاندید رده دوم اصلاح طلبان ناچیز است. در این سناریو هدف اول جریان های دمکراسی خواه یعنی شکست طرح رهبری و احمدی نژاد(دفع تهدید) شانسی برای موفقیت ندارد، برای هدف دوم نیز قطعا چشم انداز روشنی حتی در صورت پیروزی دور از انتظار در انتخابات، دیده نمی شود.

د) سناریو تحریم انتخابات: بنا بر دلایلی که در ابتدا توضیح دادیم هدف آیت الله خامنه ای، برگزاری انتخاباتی آرام و فرمایشی است و از طرف دیگر اصلاح طلبان عملا یک گروه منسجم نیستند که هیچ کاندیدی معرفی نکنند، به این دلیل و ده ها دلیل دیگر که در حوصله این مطلب نمی گنجد، لذا این سناریو عملا از نظر حاکمیت معادل سناریو ج(بازنده مطلق) است، اگرچه تحلیلگران برای خود تفسیر دیگری کنند.
 
جمع بندی: سناریو اول مبتنی بر ریسک حداقلی و دستاوردهای حداقلی است، سناریوی دوم ریسک متوسط ولی دستاوردهای شاخص و متفاوت از گذشته در پی خواهد داشت، اما سناریو سوم و چهارم مساوی تقدیم کشور به آیت الله خامنه ای یا مشایی است. بنابراین اصلاح طلبان واقعی و همه طرفداران گذار مسالمت آمیز بین دو سناریو اول و دوم با انتخابی سخت مواجه هستند، البته اگر سناریو جدیدی پیشنهاد شود که مزیت هر دو سناریوی اول و دوم را بصورت توامان داشته باشد، تردیدها کنار خواهد رفت! سناریوی جدید میتواند نامزدی کاندید میانه رو(مثلا خاتمی) با تیم اجرایی کاندید حداکثری به عنوان وزیران و معاون اول رئیس جمهور باشد، بگونه ای که بدنه جنبش سبز مطمئن شوند کاندید میانه رو پس از پیروزی، نقشی سمبلیک ایفا خواهد نمود و پیشبرد اهداف جریان دمکراسی خواه به عهده تیمی از چهره های شاخص جنبش سبز و اصلاح طلبان خوش نام در هیات دولت و سایر پست های اجرایی خواهد بود. این سناریو طلایی، هوشمندانه ترین حرکت ممکن نیروهای دمکراسی خواه در صفحه شطرنج سیاسی کشور است! باید نشست و دید که آیا گروه های دمکراسی خواه داخل و خارج از کشور همچنان منفعلانه نظاره گر دوئل آیت الله خامنه ای با احمدی نژاد خواهند بود یا با حرکتی هوشمندانه بازی هر دو رقیب را به هم زده و خود برنده این رقابت سرنوشت ساز خواهند شد.
در پایان لازم است به مساله مهمی اشاره کنم، مستقل از بحث تحلیلی این نوشته و سناریوهایی که بررسی شدند، همه معتقدان به گذار مسالمت آمیز باید توجه داشته باشند که انتخابات پیش رو یک پیچ تاریخی است که چه بسا بازگشتی برای پس از آن نباشد. با وجود همه برنامه ریزی ها و پیش بینی هایی که لازمه فعالیت سیاسی است، داشتن اراده استوار و ایمان قلبی برای رویارویی با هر اتفاق پیش بینی نشده ای، مهمتر از هر شرط و تحلیلی است. قطعا باید برای بازداشت ها، فشارها، تهدیدها و توقیف مطبوعات آماده بود، چنانچه در انتخابات سال 88 نیز وقتی مهندس موسوی وارد رقابت انتخابات شد، نه او و نه تحلیلگران اصلا گمان نمی بردند که سرنوشت انتخابات و نتیجه اعتراضات مردم آنگونه شود. اما نگرانی از آینده سیاه این کشور عزیز و امید برای ساختن فردایی بهتر، شروع راهی شد که مطمئنم سرانجام به پیروزی روشنایی بر تاریکی خواهد انجامید!
 
گفتار پنجم از سلسله مطالب تا انتخابات 92
سالار فرهمند : http://IranGreenV.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر